ده هزار تومنی توی داشبورد .
سه هفته پیش که داشتم میرفتم شمال عروسی پسر عمه همسر جان . قبل رفتن به مناسبت رانندگی با ماشین نو خریده مادر یک عدد اسکناس ده هزار تومنی بعنوان صدقه گذاشتم توی داشبورد . توی چند هفته ای که گذشت هر دفعه به مادر تاکید میکردم این ده تومنی صدقه است ها ! یک وقت لای پولها خرجش نکنی .....
امشب ساعت 11 رفته بودم مادر بزرگ رو از خونه خاله بیارم خونه خودمون . هوا سوزنده سرد بود و من حاضر نبودم دو دقیقه از ماشین پیاده بشم . خلاصه مادر بزرگ رو پیک آپ کردیم و گازش رو گرفتیم به سمت خونه که دور میدون سلماس یک آقایی دیدم توی ویلچر نشسته و داره سه تار میزنه . اولش رد شدم و بعد دلم نیامد و برگشتم و ده هزار تومنی رو از توی داشبورد در آوردم و دادم بهش . وقتی که داشتم دور میشدم و توی آینه به خانومی که ویلچر رو هل میداد نگاه میکردم به هر چی نامرد گدایی که هیچ دردی ندارن و مردم رو سر چهار راه و بیراه تلکه میکنن فحش میدادم که آدم نمیفهمه به یک نیازمند پول داده یا بازم تلکه شده . ....
+ نوشته شده در جمعه چهارم آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:41 توسط منوچهر سابق !
|